در طبقه اول واحد نُقلی با ایوان کوچکی که پنجرهای است به کوچهای خلوت در بازل سوئیس، زنی زندگی میکند که خانهاش با سوغاتیهای دهه شصت افغانستان، تزیین شده است. گلیم دست باف، پیراهن ابریشم، ظرفهای سفالی استالف و کلاههای دست ساز محلی. در راهروی باریکی که با عکسها و نقاشیها آراسته شده به زبان فارسی و با چهرهای خندان از ما پذیرایی میکند.
قبل از این که گذر هیپیها از آمریکا از راه ترکیه، به تبریز و تهران بیفتد و به هرات و کابل و قندهار برسد، لی گلپک با دوستان و همکارانش به کابل رسیده بود. لی عکاس و نقاش چند ماه دیگر ۹۰ ساله میشود و میگوید تصور بقیه در مورد آنها این بوده که مثل هیپیها به دلیل ماجراجویی به افغانستان سفر کردند، اما به نظر او هدف مهمتری پای آن ها را در اوایل دهه ۱۹۶۰ به افغانستان کشاند.
این گزارش در مورد هیپیها نیست، در مورد روزگار افغانستان پیش از جنگهای داخلی است، روزهایی که گروهی از زبان شناسان برای پیدا کردن گنجینهای فرهنگی سر از افغانستان در آوردند.
اطلس زبانها
برنامه در ابتدا این بود که اطلسی از زبانهای هندوایرانی تهیه و ترتیب شود. پروژه اطلس زیر نظر جورج ردارد، زبان شناس اهل سوئیس در ایران آغاز شد، اما دیری نگذشت که به دلایلی پروژه متوقف شد. دانشنامه ایرانیکا دلیل توقف این اطلس را «مسائل سیاسی» عنوان کرده است.
همین بود که جورج ردارد که در سال ۱۹۵۱ در دانشگاه تهران هم تدریس کرده بود، با دیگر زبان شناسان به افغانستان رفت تا به کمک تعدادی دانشجو و پژوهشگر افغان زیرشاخههای زبانهای هندوایرانی را در افغانستان بررسی کند.
گئورگ مورگنسترین، زبان شناس و متخصص زبان های هندوایرانی و چارلس کیفر مردمنگار حوزه افغانستان و متخصص زبان های در مرز نابودی جز گروهی بودند که دانشجویان افغان را در پخش پرسشنامه، شیوه تحقیق و یادداشت برداری نظارت میکردند. لی گلپک عکاس و طراح آن ها را برای عکاسی و نقاشی سبک زندگی مردم و تصاویر مرتبط به زبانها همراهی کرد.
این گروه در پنج سفر از ۲۵۲ محل در سراسر اطلاعات دست اول تهیه کردند و پروژه اطلس پس از دو دهه بررسی و تحقیق تکمیل شد و قرار بود در چهار جلد چاپ شود، اما به دلایل نامعلومی هرگز چاپ نشد. اختلاف بین مدیران پروژه و تاثیر منفی ورود نیروهای شوروی سابق به افغانستان روی منابع مالی پروژه از دلایل چاپ نشدن اطلس خوانده میشود اما مدارکی برای اثبات آن وجود ندارد. اطلس به کلی از یادها رفت تا این که دو سه ماه پیش انستیتوی متنشناسی یا فیلولوژی نروژ بایگانی دست نخورده آن را بعد از این همه سال دوباره پیدا کرد و در اختیار گروهی دانشجو و پژوهشگر قرار داد تا اطلاعات را یکی یکی ورق بزنند، احیا کنند، به نسخه دیجیتال تبدیل و سرانجام چاپ کنند و در اختیار عموم قرار دهند. دولت افغانستان هم از سفیران خود در سوئیس و فرانسه خواسته در این زمینه همکاری کنند.
بایگانی فرهنگی افغانستان که سالها پنهان بود
بیبیسی فارسی دسترسی ویژه یافت تا از مراحل کار و جزییات این اطلس دیدن کند. صندوقها و جعبههای دست نخورده در کنج کتابخانهای در شهر برن سوئیس با دقت حفظ و مراقبت شده است. انبوهی از اطلاعات شامل یادداشت، پرسشنامه، نامه، عکس، صدا و نقشه که نه تنها به درد زبانشناسان میخورد بلکه میتواند حتی حکایتگر ناگفتههای تاریخ نه چندار دور افغانستان باشد. سفری است به افغانستان شصت سال پیش که رنگ و رخ متفاوتتری از چهره جنگ زده امروزش داشت.
ایوار ویرلن، مدیر سابق بخش زبانشناسی دانشگاه برن میگوید که پس از آن که جورج ردارد بازنشسته شد، بنیاد ملی ساینس سوئیس از دانشگاه برن تعهد گرفت که این مواد مهم را حفظ و مراقبت کند چون نگران آینده این بایگانی بود: «مواد را حفظ کردیم چون امیدوار بودیم این آرشیو روزی به دسترس کسانی قرار میگیرد که در مورد افغانستان بیشتر می دانند. وضعیت امروز افغانستان بسیار تغییر کرده است، این اطلاعاتی تاریخی در مورد افغانستانی است که جنگ نداشت. مهمتر این که در آن زمان اطلاعاتی جمع آوری شد که امروز وجود ندارد».
فلورانس شهابی، دانشجوی افغان-کانادایی، در حال پایان رساندن دوره دکترا در بریتانیا است و جزو گروهی که قرار است در ماههای آینده مشغول احیای پروژه اطلس زبان های افغانستان باشد. از او پرسیدم که چرا تا حالا خبری از این اطلاعات نبود؟
«نسلی که در تهیه اطلس سهم داشتند کم کم پیر می شوند، برای همین حالا وقتش رسیده که به داستان های آنها گوش بدهیم، و نگاهی به این اطلاعات ارزشمند بیاندازیم که برای دانشجویان جوان اهمیت زیادی دارد. این به افغان ها کمک می کند از بخش هایی از فرهنگ شان که شاید اطلاعی از آن ندارند با خبر شوند».
افغانستان در دهه شصت، نشانهای از جنگ و تهدید و ناآرامی در خود نداشت. مردم میتوانستند سراسر کشور به راحتی سفر کنند، بدون این که بمبی در کنار جاده منفجر شود، درگیری راه شان را سد کند یا این که مهاجمی به آنها حمله کند. اما افغانستان در آن زمان دشواریها خود را داشت. در کنار سختی سفر و نبود حمل و نقل در آن زمان اینترنت و گوشی هوشمند و فناوری امروز وجود نداشت و آنها با دست و کاغذ و قلم اطلاعات را جمع آوری میکردند.
مجاور احمد زیار، زبانشناس افغان نیز در جمع آوری اطلاعات برای اطلس زبان های افغانستان نقش عمدهای داشته است. او در آن زمان یکی از چهار دانشجوی افغان بود که زیر نظر جورج ردارد کار میکرد و تا آخر پروژه با آنان همراه بود. مجاور احمد زیار از این چالشها به عنوان خاطرات تلخ و شیرین یاد میکند: «یکی از سوالهای پرسشنامه این بود که باید از شرکت کنندگان میپرسیدم شما شراب میخورید؟ این سوال را از مردی در پکتیا پرسیدم، با تعجب نگاه کرد و با چهره ناخشنودی گفت ما شکر مسلمان هستیم. بعد مجبور شدیم بخشی از این سوالها را نپرسیم چون باید حساسیت های جامعه را در نظر میگرفتیم».
خیلی ها معتقدند افغانستان در دهه شصت و هفتاد از آزادیهای زیادی برخوردار بود اما این دادهها نشان میهد که نقاطی در کابل و بعضی موارد انگشت شمار از این آزادی ها بهرهمند بود اما این آزادی ها سرتاسری نبود.
حافظه لی هم خاطرات سفرهای افغانستان را مو به مو ضبط کرده و همه را به یاد دارد. خاطره فراموش ناشدنی لی آشنایی او با پسربچه صباغ تاشقرغان است: «پسری را در شمال افغانستان نقاشی کردم که کوچک بود و در مغازه صباغی یا رنگرزی پدرش نشسته بود و با او کار میکرد اما بدون آن که به رنگ دست بزند، چون اجازه نداشت. پنج سال بعد که رفتم دیدم با همان لباس و همان کلاه در همان گوشه نشسته است، با این تفاوت که دستانش پر از رنگ بود. تا مرا دید شناخت، آن لحظه هیچ وقت از یادم نمیرود».
لی دو عکس با این پسر گرفته و هر دو را در خانه اش در سوئیس قاب کرده است. لی و همسرش از علاقه زیاد به زبان فارسی، نام تنها فرزندشان را فریدون گذاشتند.
لی میگوید افغانستان روزهای بسیار آرام و عادی داشت و حالا که وضعیت امروز افغانستان را در رسانهها میبیند باور نمی کند، هرچند به نظر او «آرامش قبل از توفان» حس میشد: «وقتی افغانستان بودیم ظاهر شاه به ما گفت کار فوق العادهای می کنید، لطفا عکس و نقاشی زیاد تهیه کنید چون این وضعیت ماندگار نخواهد بود».
دیری نگذشت که جنگهای خونین خیلی از داشتههای مادی و معنوی افغانستان را نابود کرد، از جمله کپی از اطلاعات اطلس زبانها را که در دانشگاه کابل نگهداری میشد.
زبانهایی که دیگر نیست؟
لی گلپک زبان فارسی که در افغانستان یاد گرفته بود و سلیس صحبت میکرد را کم کم از یاد برد چون از زبان و گویشگران آن دور ماند. این دقیقا اتفاقی است که زبانها و گویشهای افغانستان نیز به آن دچار شدهاند. زبانهایی که شصت سال پیش در بین مردمانی در این سرزمین صحبت میشد ولی چون کسی به آنها توجهی نکرده از یادها رفته و کم کم نابود شده است.
آقای زیار، میگوید موجودیت و چاپ چنین اطلسی اهمیت ویژهای برای افغانستان دارد چون اطلاعات «حاوی زبانهایی است که دیگر تکلم نمیشود».
مجاور احمد زیار در سوئیس تحصیل کرده، دکترا دارد و حالا در شهر آکسفورد بریتانیا زندگی میکند: «یکی از زبانهایی که من در آن زمان موفق شدم با دو نفر از گویشگران آن صحبت کنم زبان تیراهی بود. در ولسوالی شینوار و کوت فقط دو زن مسن را پیدا کردم که به سختی با این زبان صحبت میکردند و زبان تیراهی در مرز نابودی بود چون در آن محل تحت تاثیر زبان پشتو قرار گرفته بود و از یاد رفته بود. حالا شاید کسی به آن زبان صحبت نکند».
آقای زیار، میگوید زبانها و گویش های دیگری نیز در غرب، جنوب و شمال افغانستان تحت زبانهای اصلی قرار گرفت.
آمار رسمی، نشان میدهد که در افغانستان نزدیک به ۳۰ زبان و دهها نوع گویش وجود دارد، اما توجه به زبانها و گویشها اولویت اصلی نبوده است و به غیر از دو زبان فارسی و پشتو که عنوان زبانهای ملی را به خود گرفتهاند اکثر زبانهای افغانستان رسمالخط منظمی ندارد و برای تقویت و غنامندی شان کار چشمگیری انجام نشده است.
تهیه کنندگان اطلس زبان های افغانستان در دهه شصت میلادی بنیاد زبان شناسی و گویششناسی افغانستان را گذاشتند که افغانستان میتواند به کمک آن حداقل جان زبان ها و گویش های فراموش شده و در مرز نابودی را نجات دهد.
منبع: بی بی سی
نویسنده: علی سلطانی هروی
شما اولین دیدگاه را ثبت نمایید.